بوم مدل کسب و کار

شاید همه افراد جامعه استارت‌آپی و یا هرکس که حداقل یک بار در استارت‌آپ ویکند شرکت کرده باشد، ‌بوم مدل کسب و کار را از نزدیک دیده‌است، اگر شما هنوز جزو این دسته نیستید اصلا نگران نباشید! اگر تا پایان این مطلب با من همراه باشید به راحتی بوم مدل کسب و کار را خواهید شناخت.
این بوم یک ابزار کمکی برای استارت‌آپ‌ها است، که از ۹ قسمت تشکیل شده و هر قسمت معرف قسمتی از یک کسب و کار است. اما چرا از بوم مدل کسب و کار استفاده می‌کنیم؟ چرا یک لیست از همه مواردی که به ذهنمان می‌رسد تهیه نمی‌کنیم و بیخیال این بوم بزرگ نمی‌شویم؟
بهتر است برای روشن‌تر شدن ماجرا ابتدا بدانیم مدل کسب و کار چیست؟
به نظر من، مدل کسب و کار باید به ما بگوید که کسب و کار ما چطور شکل خواهد گرفت/گرفته است و چه خدمات یا محصولاتی را با چه هدفی و برای چه کسانی به چه شکلی ارائه می‌کند و همه این‌ها قرار است چه ارزشی را تولید کنند! به همین سادگی! ?
به زبان ساده: مدل کسب و کار توضیح می دهد که چگونه یک شرکت ایجاد، ارائه و ترسیم ارزش می کند.
هرکس برای بیان و بررسی این مدل کسب و کار روش منحصر به فرد خودش را دارد، مدت‌ها این مشکل باعث می‌شد که هر کس به شیوه خودش مدل کسب و کار را تحلیل کند، و همواره نیاز به وجود الگوی یکنواخت برای تعریف و بحث در مورد مدل کسب و کار احساس می‌شد، الگویی که بتواند برای کسب و کارهای جدید و قدیمی به طور یکسان، در هر صنعتی مورد استفاده قرار گیرد.

ما در این مطلب قرار است به بررسی موارد زیر بپردازیم:

بوم مدل کسب و کار چیست؟
رویکرد تجربی مدل کسب و کار
چرا بوم مدل کسب و کار؟
بخش‌های تشکیل‌دهنده بوم مدل کسب و کار

بوم مدل کسب و کار چیست؟

بوم کسب و کار مدل که توسط Alexander Osterwalder توسعه پیدا کرده، یک تجسم بصری از مدل های کسب و کار فعلی و یا جدید است، که به لحاظ علمی توسط مدیران استراتژیک استفاده می شود. بوم یک دیدگاه جامع از کسب و کار را به عنوان یک کل ارائه می‌دهد و مخصوصا در اجرای یک تحلیل مقایسه‌ای در مورد تاثیر افزایش سرمایه‌گذاری بر هر یک از عوامل تشکیل‌دهنده کسب و کار می‌تواند مفید باشد.

بوم مدل کسب و کار یک زبان مشترک برای همگان است از طریق آن می‌توانند روند سنتی و رویه‌های پیش‌رو را ارزیابی کنند و در مدل کسب و کار خود نوآوری ایجاد کنند.

رویکرد تجربی مدل کسب و کار
اکثر استارت‌آپ ها شکست میخورند!! زیرا اکثر این کارآفرینان با تمام وجود، تمام اعتقاد و باور خود را به پای ایده محصولی می‌ریزند که کسب و کار آن‌ها ایجاد شده که آن را خلق کند. این افراد فکر می‌کنند فقط با داشتن ایده خوب می‌توانند به موفقیت درست پیدا کنند و متاسفانه در راه این وفاداری به محصول یا خدمت مورد نظر، فراموش می‌کنند که باید در مدل کسب و کاری که استارت‌اپ آن‌ها دنبال می‌کند بیشتر دقیق شوند.

مدل کسب و کار معمولا برای تمامی صنایع قابل کارکرد است و همه می‌توانند از این مدل برای رسیدن به هدف خود استفاده کنند. این مدل می‌تواند به صورت برنامه ریزی شده در هر لحظه برای کسب و کار ترسیم شود تا آن کسب و کار را به هدف واقعیش نزدیک و نزدیک تر کند: فروش بهتر و بیشتر خدمت یا محصول!

سرمایه‌گذاران موفق جدید، با اولین ایده جالب وارد بازار سرمایه‌گذاری نمی‌شوند و به جای آن، محصول یا خدمت مورد نظر باید چندین بار بررسی و مورد ارزیابی قرار بگیرد و از این مراحل موفق بیرون بیاید تا بنواند تبدیل به نسخه نهایی شده و قابل ارائه به بازار باشد. همچنین سازمان‌های موفق و پایدار نیز برای اتخاذ تصمیم درباره مدل تجاری و کسب و کار خود ابتدا چندین مدل کسب و کار را بررسی کرده وسپس از میان آن‌ها یکی را انتخاب می‌کنند.

چرا بوم مدل کسب و کار؟

تفکر ویژوال (عینی): این ابزار به آسانی، نمایش تصویری اطلاعات برای تصمیم‌گیرندگان را ممکن می‌سازد تا به راحتی بتوانند به درک آنچه مد نظر است بپردازند. همچنین این ابزار تجزیه و تحلیلی شسته و رفته‌ای از ملاحظات مهم تاثیرگذار بر کسب و کار را بیان می‌کند و مشخص می‌کند که چگونه از طریق مدل کسب و کار می‌توان به این ملاحظات دست پیدا کرد.
تکرارپذیری سریع: کافیست بوم کسب و کار خودتان را در ابعاد یک پوستر چاپ کنید و به جای نوشتن در آن، با برچسب‌های رنگی (stiky note) به تکمیل کردن آن بپردازید. در هر لحظه که احساس کردید چیزی نیاز به تغییر دارد فقط کافیست آن را تغییر دهید و اثرات این تغییر را در بوم کسب و کار و خود مشاهده کنید. برای هر تصمیم می‌توان از این بوم با برچسب‌های جداگانه این مسیر را طی کرد و نتیجه نهایی را مشاهده کرد.
درک روابط و تاثیرات: از طریق بوم کسب و کار، تیم اجرایی می‌تواند بررسی کند که اتخاذ تصمیم در هر بخش از کسب و کار چه تاثیری در دیگر قسمت های این کسب و کار می‌گذارد. از همین طریق می‌توان به راحتی متوجه شد که یک تصمیم برای یک کسب و کار تا چه میزان فرصت و تا چه میزان ایجاد تهدید می‌کند.
مختصر و مفید: این ابزار کمک می‌کند که همه افراد تصمیم گیرنده، نظرات و پینهادات خود را به صورت کوتاه و مختصر بیان کنند تا این نظرات قابل بحث در میان اعضا باشد.
انتقال سریع مفهوم: این ابزار به راحتی تصمیمات گرفته شده و استراتژی اتخاذ شده را در یک نگاه قابل بیان می‌سازد و نیاز به مستندسازی زیادی ندارد.
بخش‌های بوم مدل کسب و کار
بوم مدل کسب و کار، فرایندها و فعالیت های داخلی یک کسب و کار را به ۹ دسته جداگانه تقسیم می‌کند که هرکدام بیان‌گر قسمت‌های سازنده یک محصول و یا یک خدمت هستند. این دسته‌بندی‌ها چهار جنبه عمده کسب و کار را نشان می دهد؛ مشتریان، پیشنهادات و فرصت‌ها، زیرساخت‌ها، و همچنین رویدادهای مالی. تمام این ۹ دسته در زیر لیست شده و توضیح داده شده اند:

۱. بخش‌های مشتریان

اگر همه مشتریان محصولات و یا خدماتمان را یک کیک در نظر بگیریم، این کیک بر اساس شیوه‌ای که محصولات و یا خدمات سازمان و یا کسب و کار ما به نیازهای خاص هر گروه پاسخ می‌دهد، به بخش‌هایی تقسیم می‌شود. بخش‌های مشتریان قسمت مهم و الزامی مدل کسب و کار ما و کلید اطمینان از این است که آیا ویژگی‌های محصول و یا خدمت ما با خصوصیات و نیازهای مشتریانمان هم‌تراز است و یا خیر.

برای بخش‌بندی بهتر مشتریانمان، باید همه مشتریان را از طریق نیازهای فعلی و آینده آن‌ها بشناسیم. سپس باید فهرست اولویت‌بندی شده از مشتریان بالفعل و بالقوه را مشخص کنیم و در نهایت با درک نقاط قوت و ضعف خودمان و فرصت‌ها و تهدیداتی که هر بخش از مشتریان برای ما ایجاد می‌کند -و همینطور بررسی مشتریانی که با تمرکز بر آنان می‌توان سود بیشتری کسب کرد- به ارزیابی و تعیین بخش‌بندی مشتریان بپردازیم.

انواع رایج بخش‌های مشتریان را در زیر مرور می‌کنیم (شاید نوع بخش‌بندی شما در این لیست نباشد، نگران نباشید) :

بازار انبوه: سازمانی این بخش از مشتریان را به عنوان یکی از بخش‌های مشتریان خودش انتخاب می‌کند که در خودش پتانسیل بالایی در برای برآورده کردن نیاز مشتریان می‌بیند، در حقیقت این سازمان احساس می‌کند محصول و یا خدمتی که تولید/ارائه می‌کند مرتبط با نیاز عموم مردم و مشتریان خواهد بود. برای مثال می توان برای این مورد، سازمانی را مثال زد که به تولید آرد مشغول است که این محصول مرتبط با نیاز عمومی مردم است.
بازار جاویژه: این بخش از مشتریان براساس نیاز خیلی خاص و صفات منحصر به فرد این مشتریان انتخاب می‌شوند. این بخش حاشیه‌ای، قسمت کوچکی از بازار است که بر روی یک نیاز ویژه یا یک کالای ویژه متمرکز شده است. در این نوع از بخش‌بندی، عواملی همچون نیاز بسیار ویژه، دامنه قیمتی، کیفیت کالا و ویژگی‌های جمعیت‌شناختی تاثیرگذار است. به عنوان مثالی از یک سازمان که بخش بازار جاویژه را به عنوان مشتریانش انتخاب می‌کند می توان Louis Vitton را نام برد.

بازار بخش‌بندی شده: سازمان‌هایی که این نوع بخش‌بندی را انتخاب می‌کنند با توجه به ویژگی‌های جمعیت شناختی مشتریان خود آنها را می‌شناسند و از طریق بررسی جمعیت‌شناختی این افراد همچون نژاد، رنگ پوست، سن، درآمد، محل سکونت و … می‌توانند به نیازهای آنان پی ببرند. به عنوان مثال یک سازمان مشتریان خودش را این گونه دسته بندی می‌کند: مردان بالای ۱۸ سال و زیر ۲۵ سال که در ایران زندگی می‌کنند و درآمدی بین ۲ تا ۲و نیم میلیون تومان داشته و دسترسی به اینترنت پر سرعت و گوشی هوشمند دارند.
بازار متنوع: سازمان‌هایی این نوع از بخش‌بندی را انتخاب می‌کنند که منعطف هستند و توانایی ارائه مکرر خدمت و یا محصول را به انواع نیاز های جامعه دارند. این سازمان ها اکثرا محصولاتی متناسب برای هر دسته از جامعه در نظر گرفته اند و قادر هستند این محصولات را با ویژگی های شخصی سازی شده به ارائه دهند. به عنوان مثال می‌توان کارخانه تولیدکننده اتوموبیل را در نظر گرفت که محصولاتی برای تمامی قسمت‌های یک جامعه از ۱۵ الی ۱۵۰ میلیون تومان با ویژگی‌های مختلف تولید می‌کند.

بازار چندطرفه(پلتفرم): این نوع از سازمان‌ها به مشتریانی خدمت رسانی می‌کنند که خود این مشتریان نیز با یکدیگر مرتبط هستند و گهگاه این مشتریان، مشتریان یکدیگر نیز می‌باشند. راحت‌ترین و اصطلاحا دم‌دستی‌ترین مثال این توع از بخش‌بندی مشتریان را می‌توان کسب و کارهایی همچون دیوار دانست.
پیشنهاد می‌کنم بعد از اینکه قسمت مشتریان بوم مدل کسب و کار خودتان را تکمیل کردید، در ازای هر بخش از مشتریان که در نظر گرفته‌اید از خودتان بپرسید؛ “آیا همه‌ی {بخش مشتری مورد نظر} مشتری من هستند؟” و در صورتی که جواب مثبت نبود یعنی مشتریان خودتان را به طور کامل نشناخته اید و باید دقیق تر و ریزتر به آن‌ها نگاه کنید.

۲. ارزش پیشنهادی

ارزش پیشنهادی یک کسب و کار آمیزه‌ای از محصولات و خدماتی است که آن سازمان به مشتریان خود ارایه می‌کند. Osterwalder تاکید می‌کند که این ارزش پیشنهادی باید یکتا و منحصر به فرد و همچنین متفاوت از رقبا باشد.

ارزش پیشنهادی می تواند دو دسته باشد:

کمی: که بر قیمت و یا کارایی محصول و یا خدمات تاکید می‌کند.
کیفی: که بر تجربه و نتایج حاصل از حرید و یا استفاده از این محصول و خدمت تاکید می‌کند.
ارزش پیشنهادی، ارزش را از طریق تعدادی از صفات مانند سفارشی‌سازی، عملکرد بهینه، انجام کار، نام تجاری / وضعیت، طراحی، نوآوری، قیمت، هزینه و کاهش خطر، دسترسی، و همچنین راحتی / قابلیت استفاده ارایه می‌دهد.

اولین سوالی که هنگام ایجاد ارزش پیشنهادی کسب و کار، هر کارآفرین باید از خود بپرسد این است که “چه مشکلی را از طریق ارائه این محصول و یا حدمت حل می‌کند؟” و سپس باید به بررسی اینکه چگونه محصول، خدمات یا تجربه کلی را می توان بهبود بخشید به طوری که ارزش بیشتری را در رقابت با رقبا فراهم کند بپردازد. و در نهایت، لازم است که ارزش اصلیی که یک کسب و کار به وجود می‌آورد مشخص کند. یکی از راههای شناسایی این ارزش این است که برای خودتان مشخص کنید که می‌خواهید مشتریان در مورد تعامل خود با کسب و کار شما چه چیزی را به یاد بیاورند.

۳. کانال‌ها

وسیله ای که یک کسب و کار، ارزش پیشنهادی خودش را به بخش‌های مشتریانش می‌رساند، به اصطلاح کانال می ‌گویند. انتخاب های متعدد و مختلفی برای کانال یک کسب و کار وجود دارد، که این انتخاب اکثرا با توجه به عواملی مثل سریع‌ترین راه، بهینه‌ترین راه و همینطور کم هزینه‌ترین راه انجام می‌شود. کانال‌ها دو نوع هستند: ۱) یک کسب و کار صاحب کانال است، مانند ویترین مغازه و یا ۲) کانال متعلق به یک شریک تجاری است، مانند پخش کننده ها و یا پست منطقه. یک کسب و کار می‌تواند یکی از این دو مدل را انتخاب کند و یا ترکیبی از این دو را برگزیند.

برای یک کارآفرین، اولین قدم در هنگام انتخاب کانال این است که کانال های مشتریانش را بشناسد. روش های برفراری تماس با مشتری می‌تواند محدود باشد، و یا بسته به استراتژی کسب و کار، متنوع و گوناگون باشد. پس از قدم اول، باید به بررسی کانال های موجود و قدرت و ضعف ‌های آن‌ها بر اساس تجزیه و تحلیل های SWOT پرداخت. و در نهایت یک کسب و کار می‌تواند کانال های جدید مشتری را شناسایی و یا ایجاد کند.

۴. ارتباط با مشتری

یک کسب و کار باید نوع رابطه ای را که با بخش مشتریان خود دارد را انتخاب کند تا موفقیت مالی و پایداری ایجاد و تضمین شود. روابط با مشتری می‌تواند به شرح زیر دسته‌بندی شود:

دستیار شخصی: در این نوع رابطه، کسب و کار مورد نظر با مشتری به طور مستقیم از طریق یک کارمند ارتباط برقرار و از طریق کمک به مشتری پیش از فروش، در حین فروش و حتی ممکن است بابت خدمات پس از فروش این ارتباط را فراهم می‌کند.
خدمات شخصی اختصاصی: در این روش ارتباط خیلی نزدیکی مابین کسب و کار و مشتری از طریق یک نماینده اختصاصی که فقط به گروهی از مشتریان اختصاص داده شده است و شخصا مسئول تجربه ارتباط مشتری با کسب و کار است، برقرار می‌شود.
سلف سرویس: در این روش وظیفه ارتباط و همچنین تجربه مشتری از یک کسب و کار بر عهده ابزاری قرار می‌گیرد که یک کسب و کار برای مشتری فراهم کرده تا از آن استفاده کند.
خدمات خودکار: این نوع از روابط همان روابط سلف سرویسی هستند که به صورت خودکار و سفارشی شده در اولویت های تاریخی و زمان‌بندی شده برای مشتری رخ می‌دهند و باعث بهبود تجربه کلی مشتری از یک کسب و کار می‌شوند.
جامعه مشتریان: در حال حاظر و در عصر پیشرفت های کامپیوتری، این امکان به وجود آمده که از طریق ایجاد جوامع الکترنیکی مشتریان، کسب و کار ها به طور مستقیم با آنان در ارتباط باشند. این اتفاق تجربه مشتریان از یک کسب و کار را بهبود می‌یخشد، زیرا مشتریان می‌توانند تجریبات خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته و چالش ها و راه حل های خودشان را مطرح کنند.
ایجاد همکاری: از طریق ایجاد یک همکاری در ساخت، تولید و یا بهبود و توسعه یک محصول می‌توان تجربیات مشتری از یک کسب و کار را بهبود بخشید. (به عنوان مثال شرکت لوگو)
اولویت برای یک کارآفرین، شناسایی نوع رابطه او با مشتری است. سپس مشتری باید با توجه به مقدار و دفعات استفاده خود از محصول و خدمات کسب و کار مورد ارزیابی قرار گیرد و ارزش گذاری شود. مشتریانی که تجربه روابط زیادی با کسب و کار را دارا هستند همان قسمت هایی را تشکیل می‌دهند که این کسب و کار باید روی آن‌ها سرمایه گذاری کند، زیرا این قسمت‌ها درآمد پایداری را در طول سال‌ها تولید خواهند کرد.

۵. جریان درآمد

جریان درآمدی شیوه‌ای است که یک کسب و کار انتخاب می‌کنند که بخش‌های مشتریانش بتوانند از این طریق محصولات و یا خدمات آن کسب و کار را خریداری کنند. جریان درآمد می تواند از طریق روش های زیر ایجاد شود:

فروش دارایی: در این روش، کسب و کار، حق مالکیت یک محصول را به مشتری واگذار می‌کند. این روش یکی از ساده‌ترین روش های ایجاد جریان درآمد است.
هزینه استفاده: در این روش، کسب و کار از مشتری بابت استفاده از محصول یا خدمات خود هزینه استفاده دریافت می‌کند.
هزینه اشتراک: در این روش، کسب و کار از مشتری بابت استفاده منظم و دوره ای از محصول یا خدمات خود هزینه استفاده دریافت می‌کند.
اجاره دادن: مشتری برای دسترسی در مدت زمان محدود به محصولِ منحصر به فرد هزینه آن را به کسب و کار می پردازد.
لایسنس: در این روش، یک کسب و کار برای استفاده از مالکیت معنوی خود هزینه دریافت می‌کند.
هزینه دلالی: در این روش، یک کسب و کار به عنوان واسطه میان دو طرف عمل می کنند و هزینه کارگزاری برای خدمات خود را پدریافت می‌کنند.
تبلیغات: در این روش، کسب و کار مورد نظر با تبلیغات برای دیگر افراد و سازمان‌ها، کسب درآمد می‌کند. در نظر داشته باشید که این روش برای شروع یک استارت‌آپ اصلا مناسب نیست! شما در ابتدای کار هیچ کسی را ندارید که تبلیغاتی را به او نشان دهید و در ازای آن پول دریافت کنید.

۶. منابع کلیدی

منابع کلیدی همان دارایی های کسب و کار هستند که برای مشتریان تولید ارزش می‌کنند. این منابع را می‌توان در دسته‌های منابع انسانی، مالی، فیزیکی و فکری طبقه بندی کرد.

به عنوان یک کارآفرین باید منابع کلیدی خود را بررسی کنید، تا متوجه باشید به کدامیک از منابع خود نیاز دارید تا ارزش لازم برای مشتری را تولید کنید و کدامیک از منابع شما غیرضروری است و می‌توان باری صرفه‌جویی از آن چشم‌پوشی کرد. وقتی لیست کامل منابع کلیدی سازمان را تهیه کردید، می‌توانید تصمیم بگیرید که هرکدام از منابع کسب و کار شما به چه میزان از سرمایه‌گذاری برای ثبات و پایداری و یا پیشرفت نیازمند است.

۷. فعالیت‌های کلیدی

این فعالیت‌ها، شامل تمامی اقدامات و وظایفی می‌شود که ارزش پیشنهادی کسب و کار را تولید می‌کند و به دست مشتری میرساند. یک کارآفرین باید همیشه بداند که چه فعالیت‌هایی برای کسب و کار او مورد نیاز هستند. این فعالیت‌ها، با اهمیت‌ترین اتفاقاتی هستند که باید به وقوع بپیوندند تا مدل کسب و کار شما موثر واقع شود. فعالیت‌های کلیدی با جریان درآمدی رابطه و همخوانی دارد، پس در شروع کار واقعا لازم است که تک تک این اتفاقات و فعالیت‌ها را بررسی کنید و با افزودن و یا حذف برخی از آن‌ها و ارزیابی تاثیرات آن، فعالیت‌های کلیدی اصلی را پیدا کنید.

۸. شرکای کلیدی

برای ایجاد کارایی، ساده‌سازی عملیات، کاهش ریسک مرتبط با هر مدل کسب و کاری، این کسب و کار باید روابط تجاری مناسبی با شرکای تجاری خودش از جمله تامین کنندگان، پخش‌کنندگان و یا شرکایی که بخشی از عملیات را انجام می‌دهند، شکل دهد. شرکای کلیدی، شبکه تامین‌کنندگان و دیگر شرکایی هستند که مکمل یکدیگر بوده تا به شرکت کمک کنند که ارزش پیشنهادی خود را ایجاد کند و به دست مشتری برساند. شرکای تجاری اغلب در دسته‌بندی‌های زیر گنجانده می‌شوند:

اتحاد استراتژیک بین رقبا (همچنین به عنوان coopetition یا هم‌رقابتی شناخته می شود)
سرمایه گذاری مشترک
روابط بین خریداران و تامین کنندگان و پخش‌کنندگان و …

۹. ساختار هزینه

ساختار هزینه، تمامی هزینه‌هایی را که برای اجرای یک کسب و کار طبق یک مدل کسب و کار لازم است در بر می‌گیرد. کسب و کارها می‌توانند رهبری هزینه را در پیش بگیرند، و در نتیجه با کمترین هزینه ارزش پیشنهادی به مشتری را تولید کنند، که ممکن است بهترین ارزش پیشنهادی نباشد و یا تمرکز بر ارزش را در پیش بگیرند و کالا و یا خدمتی با هزینه بالاتر ولی با ارزش پیشنهادی قوی‌تر برای مشتریان تولید کنند.

بعضی ویژگی‌های هزینه که باید آن‌ها را بشناسید در زیر آمده است:

هزینه‌های پابرجا یا هزینه‌های ثابت: هزینه‌هایی هستند که در یک دوره زمانی ثابت می‌مانند و با تغییر حجم تولید و یا ارایه خدمات، کم و یا زیاد نمی‌شوند.
هزینه‌های متغیر: همانطور که از اسمشان پیداست، این هزینه‌ها با تغییر حجم تولید و یا ارایه خدمات، کاهش و یا افزایش می‌یابند.
صرفه‌جویی به مقیاس یا مزیت مقیاس ( Economies of scale ): مفهومی در اقتصاد خرد است که به کسب مزیت کاهش هزینه در اثر افزایش حجم تولید اشاره دارد. صرفه‌جویی به مقیاس به این مفهوم است که با افزایش حجم تولید، هزینه متوسط تولید هر واحد کالا و یا هر واحد از خدمات ارایه شده کاهش می‌یابد.
صرفه‌ ناشی از تنوع تولید: این مفهوم به کاهش هزینه‌ها در اثر افزایش تنوع تولید و یا تنوع ارایه خدمت نسبت به افزایش میزان تولید و یا ارایه خدمت اشاره می‌کند.
درک واقعی از هزینه های کسب و کار یکی از نشانه های یک مدل کسب و کار خوب است. پس از شناسایی این هزینه‌ها، مهم است که همه آن‌ها را فهرست کنید، سپس با ارزیابی هرکدام از هزینه‌ها، دسته بندی‌کنید که برخی از هزینه ها ممکن است از طریق اقدامات خاصی کاهش یابد، در حالی که بقیه آن‌ها ممکن است بالا بروند، و در نهایت با تصمیم سنجیده سرمایه گذاری درستی در بخش خاص از هزینه‌ها به عمل آورید که به سود بیشتری منجر شود.

داستان موفقیت

بهترین داستان موفقیت برای یک کسب و کار، شرکت Apple است. درست همان زمانی که شرکت Apple به عنوان یک بازیکن تغییردهنده بازی، iPod را به دنیا معرفی کرد، iPod در زمان خودش برای اولین بار از طریق iTunes، یک فروشگاه آنلاین را تبدیل به تجربه‌ای از صنعت موسیقی در گوش مردم می‌کند. اگرچه Apple به هیچ وجه اولین بازیکن صنعت mp3 در بازار نبود، اما با پیاده‌سازی یک مدل کسب و کار خوب و منحصر به فرد، این موفقیت پایدار را تضمین کرد. این مدل کسب و کار جوهره اجزای کلیدی بوم مدل کسب و کار است تا بتواند این ارزش پیشنهادی متمایز را بیان کند. Apple همکاری های طولانی خود را از طریق قراردادهای بسته شده با تولیدکنندگان موسیقی که همان شرکای کلیدی هستند، انجام می‌دهد تا بتواند موسیقی خود را از طریق فروشگاه خود به فروش برساند. جریان درآمد Apple حاصل از فروش iPodهای Apple است و در عین حال مزیت افزوده‌ای که فروشگاه آنلاین و پکیج های آن ایجاد می کند،باعث می‌شود رقبا برای مقابله و رسیدن به این شرکت راه آنچنان ساده ای در پیش نداشته باشند. فکر می‌کنید می‌توانید بوم کسب و کار این شرکت را به طور ساده شده تکمیل کنید؟

بوم مدل کسب و کار شرکت «یونیلیور»

بوم مدل کسب و کار دیجی کالا

بوم مدل کسب و کار اسنپ

برگرفته از سایت آروین رکنی
arvinrokni.ir

۵/۵ - (۳ امتیاز)