شرکتهایی که در سر هوای جهانی شدن دارند
● مقدمه
بازارهای جهانی، بازارهایی شدیدا رقابتی بوده و برخلاف بازارهای سنتی که تولیدکننده در آن بنا به میل خود هر محصولی را وارد بازار کرده و عقاید و طرحهای خود را بر بیرون یا مشتری تحمیل مینماید، در اینجا حکومت از آن مشتری است که به دنبال محصولات با کیفیت و مورد دلخواه خود است. یعنی در این بازار اتکای شرکت به جای داخل بر خارج است. تصمیمگیری در این بازارها شدیدا مربوط و لحظهای است که مفهوم حمایت و دایهگی از شرکتها کاملا برچیده شده است.
شایعه پیوستن کشورمان به این بازارها، مدتی است که همهگیر شده و آرام آرام به واقعیت میپیوندد. این موضوع بیشتر شرکتهای داخلی خصوصا صنعتی را که با کمک امتیاز انحصاری، نبود رقیبان جدی و موانع ورود رقبا، سالهاست محصولات نامرغوب خود را به مردم تحمیل کرده و با ورود این رقبا خود را شکست خورده میبینند، شدیدا آزرده خاطر ساخته است و از همراهی این بازار واهمه دارند.
این مقاله پس از بحث در این زمینه به دنبال ارائه راهکارهای لازم و در حد ممکن برای فائق آمدن بر این مشکل ارائه شده و امید است که گرهی از مشکلات موجود را باز نماید. طوریکه ابتدا به دلایل ناخرسندی شرکتها از بازارهای رقابتی اشاره کرده و در ادامه تحت عنوان «چه باید کرد» به بررسی وضعیت و شرایط این بازارها پرداخته است. در بخش بعدی نیز، فاکتورهای مهم وضعیت شرکتها تحت عنوان مدیریت، وضعیت مالی و تجارت و بازار مورد تحلیل واقع شده و وظایف سهامداران در این زمینه گوشزد شده است و با ارائه راهکار عملی و گامهای اولیه برای بهتر نمودن وضعیت شرکتها و ورود به این بازارها خاتمه یافته است.
● چرا شرکتها از این بازارها ناخرسندند
با اندکی تحلیل وضعیت شرکتها، بدون در نظر گرفتن بحث رقبا، هزینههای فرصت و مسائل خاص، ملاحظه میشود که شرکتها از نابسامانیها و زیانهای بالقوه رنج میبرند. این شرکتها، نهتنها مشکل سودآوری داشته بلکه از لحاظ نقدینگی نیز که یکی از حیاتیترین موضوعات تداوم فعالیت شرکتها بوده، وضعیت خوبی ندارند. از طرفی به وضعیت شرکتهای به ظاهر سودآور نیز نمیتوان اعتماد کرد زیرا که آنها نهتنها از لحاظ نقدینگی مشکلات حادی دارند بلکه سودهای ارائه شده از سوی آنها به دلایل و موارد زیر با واقعیتها منطبق نیست:
۱) سود ارائه شرکتها سود حسابداری است نه اقتصادی
۲) اثر اصول و استانداردهای حسابداری و حسابرسی در شناسایی سود
۳) عدم توجه به نکات و گزارش حسابرس مستقل و بازرس قانونی
۴) اثر محدودیتهای قوانین و مقررات
۵) عدم شفافیت مالیات و دیگر حقوقهای دولتی
۶) عدم کارآیی یا نبود سیستم حسابداری بهای تمام شده
پرواضح است که اگر با این وضعیت، رقیبان مجوز ورود بگیرند، شرکتهای داخلی با توجه به قیمت تمام شده بالا، کیفیت پایین و قیمت عرضه بالای محصولات، خودشان را غرق شده خواهند دید از این رو برای شرکتها ناخرسندی از این بازارها کاملا منطقی است.
در ادامه باید اعتراف کرد که چندین سال است شرکتهای داخلی بدون توجه به مساله کیفیت با کمک رانتهای مختلفی همچون امتیازات انحصاری، نبود بازار رقابتی چون بازار تجارت آزاد جهانی، موانع ورود رقبا، با تحمیل کالاهای نامرغوب خود به مشتریان، بدون هیچ دغدغهای تداوم فعالیت داشتهاند، طوریکه واژه رقابت برای چندین شرکت، واژهای بس جدید و غریب نموده و مینماید ،زیرا پدرخوانده این شرکتها (دولت) به هیچ وجه اجازه بازی به دیگر بازیکنان را در این مسیر نداده و همیشه او را قهرمان بلامنازع میدانهای عاری از حضور دیگر بازیگران اعلام کرده است. ولی باید این شرکتها به خود بقبولانند که وضعیت همیشه بر این منوال که بر مشتری حکومت نمایند نخواهد ماند، بلکه زمان حکومت مشتریان نیز فرا رسیده و دایهگان حمایتی نیز برچیده خواهد شد. باید شرکتها قبول نمایند که مسابقات جهانی دارای بازیگران قدرتمندی است که بدون تمرین و ممارست حتی نمیتوان جرات تفکر مسابقه دادن با چنین رقبایی را از ذهن گذراند. حال با مرور این مشکلات و فلسفه پیدایش آن و اطلاع از اینکه ما به دلایلی محکوم به ورود به این بازارها هستیم چه باید کرد؟
آیا با هدایت مدیران سنتی بدون پاسخگو، کنترل بودجهای دارای فرمهای اجرایی با قدمت چندین ساله، خط تولیدهای مستهلک شده و هدایت مدیران مالی که برخی حتی با واژههای حسابداری صنعتی و مدیریت نامأنوسند، ترکیب نیروی انسانی نامناسب و عدم تناسب سطح تحصیلی با مشاغل مربوطه، عدم توجه به مباحث مهمی چون سیستم مدون حسابداری صنعتی و حسابرسی داخلی و عدم ارزیابی و رتبهبندی صحیح مدیران میتوان در این بازارها تداوم فعالیت داشت؟ پرواضح است که جواب منفی است. زیرا تمامی ابزارهای ذکر شده عوامل طرد شده بازارهای رقابتیاند و هیچکدام مطابقتی با چنین بازارهایی ندارند. پس باید با تغییر دیدگاه صنعتی خود چارهای اندیشید (البته در برخی شرکتها شاهدیم ولی در مقیاس کوچک). حال چه باید کرد؟
به نظر میرسد که بهترین کار در این مسیر آنست که ابتدا این بازارها را بهطور کامل بشناسیم و بدانیم بازاری که قصد آن را داریم دارای چه خصوصیاتی است و شرط بقا در آنجا چیست؟ در گام بعد، باید بفهمیم که ما در کجا قرار داریم. یعنی وضعیت سنتی که ما هستیم چگونه است. سرمایه شرکتمان چه ساختاری دارد؟ نقدینگی در چه وضعی است و مسائلی در همین پیرامون و در نهایت وضعیت موجود چه شکافی با شرایط آن بازارها دارد؟
در زمینه شناسایی این بازارها باید عنوان کرد که اساسیترین مساله در این بازارها، رقابت، تمرکز بر مشتری و اتکا بر خارج شرکت است.
در اینجا حکومت از آن مشتریانی است که به دنبال کیفیتاند و کیفیت و رضایتمندی را توجه مشتری تعیین میکند نه تایید تولیدکننده و در نهایت تصمیمگیری لحظهای و شدیدا مربوط خواهد بود برای شناسایی بهتر باید بدین نکته توجه شود که در این بازارها به سوالات زیر به نحو احسن پاسخ گفته شده است:
۱) مشتریهای آتی چه کسانی هستند؟
۲) شرکت چگونه محصول یا خدمات خود را در آینده توزیع خواهد نمود.
۳) رقیبان شرکت در ۱۰ سال آتی چه کسانیاند؟ در ۲۵ سال آتی چطور؟
۴) مزیت رقابتی شرکت در آینده چیست؟
۵) چه مهارتها و قابلیتهایی شرکت را در آینده بینظیر و غیرقابل رقابت میسازد؟
۶) از بین استراتژیهای اتخاذ منافع، خرید و ادغام کدامیک در سرلوحه شرکت قرار خواهد گرفت؟
۷) شرکت چگونه محیط رقابتیاش را در این صنعت متحول خواهد کرد؟
۸) سازمان چگونه مرزهای خود را بین صنایع مختلف تعریف خواهد نمود؟
۹) شرکت چگونه صنعت جدیدی ایجاد خواهد کرد؟
حال شرکتها برای واجدشرایط شدن، باید خود را با این شرایط وفق داده و به طرز مناسبی به این سوالات پاسخ گویند پس از شناسایی خصوصیات و شرایط و قبل از پاسخگویی مناسب به سوالات مذکور، باید نکات موفقیت و حیاتی را مرور نموده و بازنگری جدی را در آنها برای قالب دادن خود در این بازارها انجام دهند.
● مدیریت- وضعیت مالی – تجارت و بازار
الف) مدیریت
مدیریت در موفقیت هر سازمان و صنعتی غیرقابل انکار است که در این راستا باید مشخص شود که:
۱ )مدیران اجرایی شرکتها چه کسانی هستند.
۲) آنها چه ارزش افزودهای برای شرکت ایجاد نمودهاند.
۳) چه قدر پاسخگو بودهاند.
۴) چه قدر فرصتها را شکار نمودهاند.
۵) چه قدر فضاسازی برای پیشرفت شرکت نمودهاند.
۶) چه قدر از پتانسیل شرکت استفاده نمودهاند.
۷) چه نوآوری پس از ورودشان به شرکت داشتهاند.
۸) بحرانها را چگونه هدایت نمودهاند.
۹) چه قدر به سهم بازار مالی اثرگذار بودهاند.
۱۰) چه قدر از منابع مالی ارزان قیمت استفاده کردهاند.
۱۱) چه قدر رضایت مشتری ایجاد نمودهاند.
۱۲) آنها چه ایدههای دادهاند؟
۱۳) در طی مدیریت آنها وضعیت نقدینگی چگونه بوده است؟
۱۴ ) آیا آنها ریسک گریز بودهاند یا ریسک پذیر؟
۱۵) ورود آنها چه اثری بر قیمت سهام شرکت مذکور داشته.
۱۶) وضعیت رضایت کارکنان از آنها چگونه بوده است.
۱۷) عمده تصمیمگیریهای هیات مدیره شان چه بوده؟
۱۸) برنامههای ارائه شده آنها چه قدر با اهداف شرکت همخوانی داشته است.
۱۹) آنها چه قدر باعث مشارکت کارکنان در تصمیمگیری شدهاند.
۲۰) چه قدر کارکنان در صدارت آنان خود احترامی احساس نمودهاند.
۲۱) در مدیریت آنان چه تنوع محصول به وجود آمده است.
۲۲) چه استراتژیهای کاری را دنبال نمودهاند.
۲۳) سابقه کاری و تخصصی آنها چیست؟
۲۴) موقعیتهای قبلی آنها چه بوده است.
۲۵) آیا تجربه کافی در این زمینه دارند.
۲۶) آیا آنها شرکت را بیموقع تنها خواهند گذاشت.
۲۷) رابطهشان با شرکت چگونه است.
۲۸) چه قدر در فکر ورود به بازارهای جهانی بودهاند؟
با روشن شدن این سوالات میتوان به وضعیت واقعی مدیریت شرکتها پی برد و دریافت که آیا شرکت با چنین سکاندارانی میتواند به اهداف از پیش تعیین شدهاش دست یابد یا نه؟
ب) وضعیت مالی
شرکتها در این مبحث باید به دنبال عناوین زیر باشند.
۱) نقدینگی شرکت بررسی شده و به روند آن بهبود بخشیده شود.
۲) بررسی صورتهای مالی و تحلیل نکات ضعف و قوت آن. به دنبال آن، اقلام و شاخصهای مهم را با اقلام و شاخص شرکتهای موفق جهانی مقایسه نموده و با اعمال تدابیر خاص، این فاصله را کاهش داد.
۳) اجرای تکنیکهای جدید حسابداری مدیریت.
۴) مقایسه وضعیت تامین منابع مالی با رقبا.
۵) قابلیت استفاده از منابع مالی
۶ ) پیگیری روند اصلاح بندهای گزارش حسابرسی و عملی نبودن توصیه آنان
ج) تجارت و بازار
در بخش تجارت و بازار باید به بررسی نکات زیر پرداخت:
۱) شرکت بداند که در چه بازاری فعالیت میکند. به عنوان مثال این بازار انحصاری است یا نه؟
۲) پتانسیل رشد وی در این بازار چگونه است؟
۳) محصولات شرکت چه قدر با این بازار رابطه دارد؟
۴) محرک رشد در این بازار چیست؟
۵) مشتریان و رقبایشان چه کسانی هستند؟
۶) ارزش استراتژیک تجاری و داراییهایش در چیست؟
۷) سهامداران عمدهاش را چه کسانی تشکیل میدهد؟
۸) آیا برای رشد به سرمایه کافی دسترسی دارد. (البته این سرمایه میتواند شامل مدیریت شرکت وجوه مالی و غیره باشد.)؟
۹) آیا قابل مقایسه با رقابیش هست؟
بخشهای مطالعاتی: باید شرکتها بخشهای مطالعاتی کارآمد ایجاد نموده و از نتایج مطالعات و تحقیقات جدید علمی در فعالیتهای خودشان بهره بگیرند.
▪ اطلاعرسانی عمومی:
رسانهها و مطبوعات و دانشگاهها نیز با ارائه سمینارها و مقالات، شرکتها و اذهان عمومی را بیش از پیش آگاه سازند.
▪ سهامداران:
از آنجایی که صاحبان واقعی و مالکان نهایی شرکتها سهامدارانند باید آنها بیشتر از همه به فکر چاره جویی بوده، در واقع مدیرانشان را از فاصله نزدیک رهبری و از طریق بررسی و ارزیابی آنها و با کمک القای عناوین مطرح شده فوق در رسیدن به اهداف، آنها را یاری نمایند. این مساله جز با آگاهی کامل از شرکت و حضور به موقع در مجامع و مشارکت در تصمیمگیری علمی نیست. آنها باید وضعیت سهامشان را همیشه پیگیر بوده و علت نوسانات را از مدیرانشان خواسته و تدابیر خاصی برای جلوگیری از بورس بازی سهاماشان اعمال نمایند. باید ساختار مالی و سرمایهای شرکت را دقیقا بررسی نموده و مدیران شرکت را ملزم به ارائه اطلاعات شفاف کنند یا وضعیت واقعی شرکت مشخص گردد.
▪ بورس:
بورس باید در پیرامون شرکتهای پذیرفته شدهاش، قوانینی ارائه نماید که منجر به ارائه اطلاعات شفاف از طرف شرکتها گردد و دلایل اصلی نوسانات EPS را با استفاده از متخصصان امر بررسی نموده و شرکتهای متخلف را تنبیه نماید و طوری عمل کند که ارائه اطلاعات شفاف یکی از فاکتورهای تعیین و نوسانات قیمت گردد. در این مسیر محدودیتهای مهمی همچون داشتن سیستم حسابداری صنعتی، حسابداری مدیریت و حسابرسی داخلی مدون در شرکت را از شرایط پذیرش قرار دهد. البته در این راستا بورس میتواند با ملزم نمودن ارائه کیفیت سود از طرف شرکتها، گام بسیار موثری در این مسیر بردارد.
▪ حسابرسان:
حسابرسان و بازرسان قانونی که امین سهامداران به صورتهای مالی به جای گزارش، واقعا به معنای کلمه اعتبار بخشند. چون معنای واقعی حسابرسی اعتبار بخشیدن است نه گزارش، آنها باید حتیالامکان از گزارشهای کلیشهای دست کشیده و از طریق همکاری با بورس و دیگر سازمانها، برای بندهای گزارشیاش، ضمانت اجرایی ایجاد نماید تا همیشه شاهد بندهای تکراری در گزارش و ورود اطلاعات غلط به بازار که زیانهای جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت، نباشیم در ادامه مسوولین امر ترتیبی اتخاذ نمایند تا حسابرسی مدیریت نیز در شرکتها دنبال شده و بورس ارائه گردد تا در بحثهای تصمیمگیری وارد گردد. حسابرسان و سهامداران: این باور در حسابرسان به وجود آید که آنها مسوول گزارش خودشان هستند و باید پاسخگو باشند و سهامداران و سرمایهگذاران نیز در صورت مشاهده سهلانگاری و گزارش نادرست، بازخواست آنان را حق خود دانسته و زیانهای خود را از آنان مطالبه نمایند.
▪ مجلس:
در آخر مجلس نیز کمیتهای در این زمینه تشکیل داده تا روند کارهای انجام شده پیگیری و بر مسوولین امر نظارت گردد تا موفقیت حاصل شده و شاهد اطلاعات غلط و گمراه کننده در این زمینه نباشیم. شرکتها: پس از رعایت موارد ذکر شده در نهایت از طریق تشکیل بازارهای محلی و منطقهای با کشورهای همسایه به کمک دولت، ممارستی برای حضور در بازارهای جهانی انجام دهند.
دکتر محمد ایمانی برندق حسین امیری
روزنامه دنیای اقتصاد (www.donya-e-eqtesad.com)
دیدگاه خود را ثبت کنید